مه ياسمه ياس، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

مه یاس عشق مامانی و بابایی

مه یاس نازنینم

دختر قشنگم از اینکه برای مامانی دعا کردی که قبول بشه خیلی خیلی ممنون نازنینم. و از اینکه با همراهی بابایی به ادامه تحصیل مامانی کمک می کنی بازم ممنونم تو همه ی مراحل زندگیم لحظه به لحظه با منی عزیز دلم, عشقم، امیدم...   شعری بجهت دخترمون مه یاس دخترم امروزِ من، فردا مباد خوابِ من ، تعبیر فردای تو باد شب به امید گلِ فردا و فرداها ی شاد ارمغانی بر تو باد دخترم : عشق را با عشق معنا کردن از آنِ تو باد پاکی و زیبایی گل های وحشی شوق زیبای دمیدن در پگاه زندگی رقص زیبای پریّان در خیال پرنیان نوشِ تو باد ! دخترم امروزِ من فردا م...
9 اسفند 1390

بالاخره مامانی قبول شد

سلام به همه ی دوست جون های عزیز و دوست داشتنی!!! ببخشید از اینکه بین آپ ها وقفه ایجاد شده بود!؟... شرمندم بخدا!!!   سعی میشه تکرار نشه!   آخه این مدت دگیر کنکور ارشد و اعلام نتایج و استرسهای واقعا سختش بودم اما حالا اومدم که بگم...بگم... بالاخره قبول شدم هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا هورا   به هر حال خیلی خیلی خوشحالم و حتما حتما قول میدم زود زود آپ کنم ...
9 اسفند 1390

مه یاس و نماز

  سلام به همه ی دوست جون ها دختر عزیز و ناز ما مدتیه که نماز خوندن یاد گرفته نگاه کنید   من و بابایی کلی ذوق کردیم و خوشحالیم دخترم , نازنینم , قشنگم ما به داشتنت افتخار می کنیم ...
27 آذر 1390

مامان واسه مه یاس چی می خونه!!!!

شعر مورد علاقه ی دخملی عروسک خوشگل من بنشین کنار دل من شب شد لالاکن شب شد لالاکن   مه یاس ناز خوب من نازنین محبوب من شب شد لالاکن شب شد لالاکن   سرشبی عروسک من تو دل مامان و بابا خودش و جا میکنه میره لالا میکنه   نه دیگه گریه می کنه نه دیگه دعوا میکنه نه مثل بچه های بد دادو غوغا میکنه   اینم دوست داره مه یاس کوچولو دوست داره  آب بده گلدون ها رو حرف  میزنه  با  گلها   ناز  می کنه  اون ها  رو   مامان  سمی  می ری...
8 آذر 1390

دسته گل جدید دخترمون

سلام به همه ی دوست جون های گل و مهربون همه مامان و بابا های امروز و فردا چه بگه دلم براتون از درد و دل های یک مامان و بابای مظلوم و معصوم از دست دخمل شیطون مون مه یاس ورررررررررررروجک؟؟؟؟؟ ما که اوایل یک دختر داشتیم و همه ی از آرامش و خانم بودنش میگفتند و همیشه خیلی خوش به حالمون بود یهو دخملی طی یک ماه تغییر وضعیت داده و حالا طاقت اینهمه شرارت و نداریم البته باید بگم که مه یاسی گاهی اوقات یک اشتباه و چند با تکرار میکنه!!! مثل موضوع کرم زدنش که خیلی خیلی خانمان سوزه!! هنوز چند روز از دست گل قبلیش تو خونه نگذشته بود که خونه مامان بزرگش آبرو حیثیتمون و برد! راستش چند روز پیش تو خونمون وقتی برای چند ثانیه ازش قافل شدی...
21 آبان 1390

حرف زدن شیرین مه یاسم

دختر ما بالاخره داره کم کم حرف میزنه  و این انتظار طولانی ما به سرانجام رسید دایره المعارف مه یاسی در ١٨ ماهگی مامان: ماماما یا اما بابا: بابابا یا ابا آب : آببببه دایی : دای خاله: خای عمه: عمممه عمو:  عوو نی نی: نی خرسی: خیس مامان سمیه: اما سی و... لغات خاص مه یاسی   ...
9 آبان 1390

ღ㋡ ღ㋡ واکسن 18 ماهگگگگگگگگگگگگگگگی مه یاس!!!!!!!!! ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥

وای!!!!!!!! بلاخره روزی که ازش خیلی می ترسیدم رسسسسسسسسسید!!!!! واکسن مه یاس! واقعا که یکی از سخت ترین مراحل نی نی ها واکسن هاشونه! امان از ما بزرگتر ها که بچه ی سالم و دستی دستی مریض میکنیم البته این سری که سری آخره واکسن های سخت مه یاسه واکسنهای بعدیش مربوط به زمانیه که کمی بزرگتر میشه. واسه همینم این سری و بابایی جور مه یاس جون و کشید و دخمل و با مامان بزرگ و همه نصیبه بردنش بهداشت! آخه مامانی مثل همیشه تو اداره سرش شلوغ بود و نتونست مرخصی بگیره!!!!! خلاصه مه یاسی به کمک بابایی بالاخره واکسن های ١٨ ماهگیش و نوش جان کرد ...
26 مهر 1390