دل نوشته های مامانی
مه یاسم! وقتی تو آمدی پاییز دلم بهار شد، کویر دلم گلستان شد. وقتی تو آمدی قلب شکسته ام پر از عشق شد، زندگی ام پر از طراوت و تازگی شد. مه یاس: ای بابا همش دل نوشته های مامان و بابا پس من چی؟ مامان: باشه مامانی توبنویس! مه یاس: نمیشه شما نباید ببینی! پاشو از پای سیستم برو مامان: چشم عزیزم!!!!!!! دل نوشته های مه یاسی!؟... خدا به ما انگشت داده - مامان میگه،«باچنگال غذابخور» خدا به ما صدا داده - مامان میگه،«جیغ نزن» مامان میگه،«كلم بخور،حبوبات و هویج بخور» و...