مه ياسمه ياس، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

مه یاس عشق مامانی و بابایی

دل نوشته های مامانی

مه یاسم! وقتی تو آمدی پاییز دلم بهار شد، کویر دلم گلستان شد.   وقتی تو آمدی قلب شکسته ام پر از عشق شد،  زندگی ام پر از طراوت و تازگی شد.   مه یاس: ای بابا همش دل نوشته های مامان و بابا پس من چی؟ مامان: باشه مامانی توبنویس! مه یاس: نمیشه شما نباید ببینی! پاشو از پای سیستم برو مامان: چشم عزیزم!!!!!!! دل نوشته های مه یاسی!؟... خدا به ما انگشت داده - مامان میگه،«باچنگال غذابخور» خدا به ما صدا داده - مامان میگه،«جیغ نزن» مامان میگه،«كلم بخور،حبوبات و هویج بخور» و...
19 مهر 1390

السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا(ع)

التماس دعای فراوان از همه ی دوستان   گلدسته ات كهكشانى است كه سياهى شهر را تكذيب مى كند پيرامون تو همه چيز بوى ملكوت مى دهد: كاشى هاى ايوانت و اين سؤال هميشه كه چگونه مى توان آسمانها را در مربعى كوچك خلاصه كرد. و پنجره فولاد التماسهاى گره خورده و بغضهايى كه پيش پاى تو باز مى شوند... هر شب در خيال خويش ضريحت را با آب ديدگانم غبارروبى مى كنم و با نسيم كبوتران ضريحت را در ديدگانم مجسم مى كنم و بر گنبد طلايى ضريح تو طواف مى گذارم چشم هايم شيدا براى يك لحظه يك ثانيه حضور صميمى ات را در ضريح ترسيم مى كند و من بى قرار مثل يك قطره حباب رنگين ترين رؤيا و مجنون...
18 مهر 1390

♥ روز جهانی کوکچولوها مبببببببباااااااااااااارک ♥

سلام ,    کوچولو روزت مبارک !! کاش میشد همیشه کودک بود زندگی شادی و عروسک بود * * * کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بود و تفریقی نبود کاش می‌شد باز کوچک می‌شدیم لا اقل یک روز کودک می‌شدیم * * *   شکست شیشه… باز شد پنجره…! چقدر تند دوید کودکی های بازیگوش من     کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاش...
18 مهر 1390

روز دخملی هاااااااا

سلام دوستان روز همه دختر های گل ایرونی مبارک من و بابایی خیلی خیالها واسه روز دخملی داشتیم ، اما از بدشانسی مه یاسی یک کمکی سرما خورد و مریض شد واسه همینم کمی خیالهامون و ساده تر کردیم اولش واسه عشقمون یک کم خرید کردیم ١-یک لباس ناناس ١-یک جوراب شلواری ناناس تر ٢- دو جفت جوراب مملی ٣- یک جفت کفش عسلی ٤- یک شلوار لی! بهدشم بردیمش شهر بازی کلی تاپ سرسره بازی و برای اولین بار انداختیمش تو اتاقک توپ البته چون مه یاسی خیلی خیلی می ترسید زیاد وول می خورد و عکس هاش خیلی خوب نشدند بعدشم که آخر ش...
9 مهر 1390

مه یاس و حرم آقا امام رضا

سلام دوستان بازم ماجراهای من و بابا و مه یاس به لطف همسایه بودنمون با مشهد  و حرم مطهر آقا امام رضا ,دخمل از موقع تولدش چندین با به زیارت اقا مشرف شده  اینم مه یاس و ماجراهای شیطنت در حرم آقا مه یاس قسمت ورودی حرم در حال سلام به آقا مه یاس و مامانی از طرف همه ی دوست جون ها و نی نی گل ها نایب الزیاره هستیم البته اگه قابل بدونید مه یاس و بابایی در حال آب بازی ادامه آب بازی لازم به ذکر است که هوا رفته رفته رو به سرد شدن بود و مامانی نگران سرما خوردن دخملی؟!... همه...
26 شهريور 1390

ماجرای پستونک مه یاس کوکچولو!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام دوست جون ها می خوام براتون از دخمل گلم بگم و از اشتباه مامانی و همت دخملم در ترک عادات اشتباهش! مه یاس از اون نی نی هایی بود که تا حدود   ٤-٥ ماهگی اصلا پستونک نخورد اما یک شب که خیلی بی قرار بود من ناخودآگاه بهش پستونک دادم و می دونم که اشتباه کردم و اشتباه اون شب من باعث شد مه یاس تا حدودی به پستونک وابسته بشه و این وابستگی حدود یک سال و ٣ ماه طول کشید.  اما خوشبختانه الان حدود ١ ماه میشه که اصلا پستونک نخورده و علی رغم این که فکر می کردم خیلی اذیت بشه اما اصلا اذیت نشد و کلا یادش رفته که یه زمانی پستونک می خورده اما یه موقع هایی که عروسکش و...
26 شهريور 1390

يكروز با ماماني تو اداره!!!!!!!!!!

سلام به همه ي دوست جون هاي عزيز من و بابا و مامان! از اونجايي كه از اول مرداد بابايي مرخصي داشت من روزها ديگه نميرم پيش مامان بزرگ و پيش بابا احمد مي مونم و خلاصه حسابي با بابايي خوش ميگذره!!!!! اما امروز ماماني دلش واسه بابايي سوخته و به بابا استراحت داده و من با ماماني اومدم اداره شون اينها. من و ببينيد تو اتاق مامانم من و ديدين    بس كه شيطنت كردم خوابم برد اينطوري!!!!     ...
26 مرداد 1390